سخنی چند
خداشناسی
ستایش خدایی را که به حواس درک نشود ،و مکان ها او را در بر نگیرد، و دیدگان او را نبیند، و پرده ها او را نپوشاند. خدایی که حادث بودن مخلوقاتش بر قدیم بودن او دلالت می کند، و پیدایش آفریدگانش نشان دهنده ی وجودش است، و شبیه بودن پدیده ها به یکدیگر از اینکه او شبیهی ندارد حکایت دارد. خدایی که در وعده خود صادق است، و برتر از آن است که به بندگانش ستم کند. میان بندگان خود به عدل رفتار کرد ،و در حکم کردن بر آن عدالت ورزید. به حدوث موجودات بر ازلی بودن خود،و به مهر ناتوانی که براشیا نهاد بر قدرتش،، و به نابودی آنها که گریزی از آن ندارند بر دائمی بودنش گواه آورد.یکی است اما نه به عدد ، همیشگی است اما نه به زمان، و برپاست ولی نه به نیروی تکیه گاه. ذهن ها او را دریابند اما نه از راه حواس. آنچه دیده شود گواه وجود است ولی نه به گونه ای که در آن حاضر باشد. اندیشه ها او را احاطه نکرده، بلکه خداوند به وسیله اندیشه ها بر اندیشه ها تجلی کرد، و به وسیله اندیشه هااثبات کرد که اندیشه ها از درک آن ذات پاک ناتوانند، و همان اندیشه ها را در این موضوع داور قرار داد. بزرگی او چنان نیست که ابعاد داشته باشد و آن ابعاد موجب بزرگی او گردد، و عظمتش چنان نیست که امتدادی داشته باشدکه در بدایت و در نهایت پایان یابد تا دارای کالبد بزرگی باشد،بلکه شانش بزرگ است ، و سلطنتش عظیم است
خطبه 185 نهج البلاغه
چهارشنبه 2 شهریور 1390 - 10:17:41 AM